روز پنجشنبه بود.از محل کارم به خونه رسیده بودم.احساس کردم حال مامان چندان خوب نیس.حدود افطار دیدم از ایشون صدا نمیاد.گفتم شاید مشغول نماز و عبادت اند.رفتم تو اتاق شون.دیدم رنگ از چهره شون پریده.پرسیدم مشغول نماز بودین گفتند نه.نتونستم.حال تهوع داشتم.دنیا بر سرم خراب شد.آخه از ظهر مرتب میگفتند لرز دارم.چند روز هم بود که سر درد داشتند.فشار شون را گرفتم.شانزده بود.نبض را گرفتم صد و بیست بود.با وحشت به داداش کوچولو زنگ زدم .خدا خیرش دهد بدون هیچ معطلی تو پاشنه در خونه ظاهر شد.به اتفاق همسرش رفتیم بیمارستان.یک دستیار بیماری های قلبی مادرم را ملاقات کردند.نوار قلب گرفتند و گفتند فعلا خطری نیست.واسه حالت تهوع شان یه آمپول وریدی تزریق کردند و به خانه برگشتیم.دو روز تحت نظر گرفتن ایشون باعث شد خیالم راحت بشه.الان قراره از نظر سلامت کلیه مورد بررسی قرار بگیرند.چنانچه مشکل کلیوی باعث افزایش فشار خون شان شده باشه برای درمان کلیه اقدامات را شروع کنیم.هر آنچه به ایشان می گویم مادر جان حال عمومی شما مساعد نیست.از هیجانات جوان های خود دوری کنید تو گوش مبارک شون نمی ره.در سالمندی همانقدر که انسان مراقبت کنه رژیم غذایی اش و دارویی اش چی باشه کافیه.خیلی راغبم بدونم چرا ما مراحل رشد را نمی پذیریم
زن باهوش زنی است که سعی می کند خودش را بی اطلاع تر از مرد دلخواهش نشان دهد !
مرد عاقل کسی است که تسلیم خواهش های کوچک زنش می شود و در برابر خواهش های بزرگ او مقاومت می کند.
امیدوارم خیلی زود حال مامانتون خوب شه خاله .
نظر لفطتونه.تیمیسو از داوود خطر یاد گرفتم
اگه لینک دادن بلد نیستی بگو خودم یادت میدم
بعدشم ما اخر اسم شما رو نفهمیدیم
مگه میشه ای دی یا هوتو نو لفط کننین
تو چقد خوبی----!
آب پز هستی یا کبابی؟؟ اینو لطفن بنویس تا من بدونم باید ریحون بخرم یا نون سنگگ؟!
tofe sar bala!!
سلام استاد .
عید فطر بر شما مبارکباد .
امیدوارم مادر مهربونتون زودتر خوب شه ..
سلام رضوان جان خوبی عزیز نمازو روزت قبول باشه و عیدت مبارک راستی منو یادت میاد؟