چگونه میتوان ننوشت در حالیکه اعتماد داری کسانی که می خوانند قصد آزار به مخیله شان خطور نمی کنه؟
چگونه میتوانی بیان نکنی وقتی فکر میکنی تنها کسانی می توانند کمکت کنند که همانند خودت اینجا را مکانی برای گفتگو و بحث تشخیص داده اند؟
چرا از خودت این امکان را دریغ داری در جایی که فعلا چندان شلوغ نیست که .....
چرا بیایی و مهربانی و همدلی ببینی ولی استفاده نکنی؟
میگن تو با چه کسانی راز می گویی ؟جلوی چه کسان سفره دل می گشایی؟چه اعتمادی به آنان داری؟از کجا سلامت شان را محک زده ایی؟چرا متوجه نیستی که انداختن تیر در تاریکی احتمال خوردن به هدف را کم می کند؟
چرا سکوت کردن در نظرت کم ارزش تر از اینگونه گفتن است؟
جالبه.میشه دیگران برایم بیشتر نگران باشند تا خودم؟
چرا همه ما آدما سعی می کنم ترس های مان را به همدیگر القا کنیم؟چرا تبلیغ بی اعتمادی کردن را مقرون به صرفه تر می دانیم؟چرا طاقت نداریم هر کس کاری کند و نتیجه کار خود را ببیند؟
یکی از خوبیهای بچه های اینترنت تو مدت سه یا چهار سالی که با هاشون تماس دارم همین نگران نبودن ها شون و اعتماد کردن هاشون بوده.همه شون سعی میکنن اینجا را بی خطر تلقی کنی.
اینترنت نزد جوانان کشور مون جایگاهی امن تلقی میشه.همه به کشتن رسم جوان مردی(خیانت به کسی که اعتماد نموده)لعنت می فرستند.خیلی مراقبتت می کنند مبادا از اینجا برنجی و به اینجا بی اعتماد شوی.
تجربه جالبیست برایم پس از سالها زندگی کردن در جامعه ایی که به دلیل مونث بودن به دلیل ......بودن و به دلیل .....بودن احساس نا امنی می کرده ایی.
به من می گویند باش تا صبح دولتت بدمد.شما چی میگین؟
در میان جنگل آشفته دو روئی و دوستی- کسانی هم هستند که میخواهند هم نوع شان از اسارت خرافات خلاص شود- زیرا عقیده دارند که دامنه همین خرافات بوده است که ما را این چنین تحقیر میکنند۰
آنهاکه چشم هایشان را در برابر چرک خرافه بسته اند اگر ناتوان نباشند حتما از تبار ناکسان هستند۰
فکر نکنی بیکارم و به نچاق سر میزنم - اسارت تو سبب این حضور شده است۰ سعی کن خودت را از لابلای بافته های خرافی که ذلیل و علیل و تو سری خورمان کرده است اندک اندک بیرون آئی۰ اگر ازاین بند رها شدی تازه به بهای خود رسیده ای۰۰۰۰