نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

.................

پیش خودم فکر می کنم من چه سرشارم!
آرزو دارم بنویسم گرچه کسی نمی خواهد بخواند.گرچه ممکن است چندان ارزش هم نداشته باشد.گرچه ممکن است بسیاری بر من بخندند .گرچه گوش شنوایی نیست و گوهر شناس نیز هم.
ولی نومید نمی شوم.خیلی آدمای با محبت در اطراف خود می بینم که تشویقم می کنند و قدر می شناسند .گرچه شاید اگر یکی دو نفر هم بودند برایم کافی بود .ما آدمای ایرانی یاد نگرفته ایم همانند مرغی باشیم که وقتی یه تخم میگذارد اینهمه تو بوق و کرنا میکنند که آهای ایها الناس کجایید؟بیایید بیایید ببینید چه کرده ام تخم طلا گذاشته ام دستم را ببوسید بیایید ببریدش بر چشمان تان بگذارید از من همین قدر ساخته بود که انجام دادم حالا شما بیاورید آنچه دارید از مردی و زور.آره اگر ما هم همانند خانوم مرغا اینقدر خوشحال میشدیم و شکر خدا می کردیم شاید هم به عزا و هم به عروسی می کشتندمان .شاید از ترس شناخته شدن .....آخه شنیدیم موهای زیبای سرمان میشن دشمن جون مون.نکنه احساس عدم امنیت بر سر ما آورده این همه وحشت از ابراز وجود را؟هان؟شما بگین.نکنه آدم با نوشتن زیر و بم های ظریف شخصیت اش را به تصویر میکشه و همین میشه بلای جونش؟هان؟نکنه ما ها چون خانوم هستیم همیشه باید یه راز بمونیم تا از هر گونه تعارض در امان بمانیم؟هان.حتما شما هم میدونید که فرمایشی هست که می فرماید :به زنان نوشتن نیاموزید؟دوستی  داشتم که میگفت: این خانوما مو جوداتی هستند که عاطفی و احساساتی اند و ممکنه در قضاوت دچار مشکل باشند.وبعد این شعر را میخواند

دانی  چرا در سیر خود بر خویش می لرزد قلم؟ ترسد که ظلمی را زند  در حق مظلومی رقم .
گفتم این چه حرفیه؟ما الان کلی مدیر تو مملکت داریم که خانومند .مدیره پرستاری بیمارستان، مدیر مهد کودک ها، مدیران دبستان هآ،بعضی از مدیران کارگزینی ادارات و  معاونین موسسات آموزشی.اینا هر لحظه دارند قضاوت می کنند .پس ظلمی را رقم می زنند؟خانوما که مهربون تر ند.و با گذشت تر.گفت بله ولی....
اینقدر ولی و اما گفتیم که
فراموش کردم داشتم چی می گفتم؟
نظرات 4 + ارسال نظر
اکانت دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:35 ب.ظ http://listofuser.blogsky.com

سلام
اگر با کار در اینترنت موافقید به ما سر بزنید و ساعتی 10 دلار به دست آورید.
به ما سر بزنید و وبلاگ خود را نیز در فهرست کاربران ثبت کنید.
به ما سر بزنید. ضرر نمی کنید.

من دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:51 ب.ظ http://skystory.persianblog.com

کلیاتی که گفتید درسته ولی به من کمک نکرد یعنی شاید من نفهمیدم

فرا دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:14 ب.ظ http://gastby.persianblog.com

ملاقاتت با دوستات جالب بود ما یه گروه ۶ نفری داریم که از زمان فارغ التحصیلیمون دو سال پشت سر هم از این قرارها گذاشتیم امیدوارم ادامه پیدا کنه .. موفق باشید

منظر سه‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:20 ب.ظ

سلام خوبی نمیخواستم نظرم بگم اما این دفعه صبرم تموم شد۰ عیب شما اینه که بقول ضرب المثل ما ایرانیها خودت میبری و خودت میدوزی۰ وقتی مطلب می نویسی نظر خواهی را بعهده خواننده بزار نه اینکه خودت هرجا که دلت خواست اوکی کنی و اونجا که ذهنت اجازه نمیده مخالف خونی کنی و هی پشت سرهم فلسفه ببافی و چون وچرا بکار بگیری۰
میگی گوهر شناس پیدا نمیشه۰ تعریف تو از گوهر چیه؟
خودتی؟ یا اونا که تو را دروغکی تحسین نمی کنن؟؟
از من یادگاری داشته باش این قد در حرفات شل وسفت بازی در نیار نظرت را صراحتا بگو و از دیگران بخواه تا درباره اش اظهار نظر کنن۰
مثلا میگی خانما مهربون ترن- من خودم یه دختر هستم اما
میبینم برادرام ازمن بمراتب مهربون ترن۰ مهربونی بنظرتو چیه؟
عقده های زنانه هست - کمبود هائی که در برابر مردا داریم- یا مهربونی را بشکل درستش فرا گرفته ایم و اونرا شناخته ایم؟۰
خانم۰ از من بشنو دست از آموخته های مکتبی بر دار۰ نوشته های تو نود و نه درصد شون رنگ مکتبی دارن۰ باور های مکتبی مقدار ریادیش باد هواست۰ واقعیت را در خرد- در علم و در اصول باید شناخت و بکار برد۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد