نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

.....

امروز خواستم مطالبی زیاد بنویسم ولی به انتخاب نرسیدم. از خوشحالی که آرشیوم درست شده. البته که خوشحالی نداره .ولی خب آدم ندید بدیدم. چکار میشه کرد شاید فکر کردم آنچه نوشته ام خوب بوده خب سوسکه هم که بچه اش از دیوار بالا می ره میگه قربون دست و پا بلوری ات.
نظرات 5 + ارسال نظر
رها سه‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:55 ب.ظ http://sign.persianblog.com

تمام موجودات روی زمين دوست دارن دستاوردشونو ببينن . نگران نباشين . هرکس نديد بديد باشه شما نيستين .

من سه‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:28 ب.ظ http://inmanaminja.persianblog.com

اونچه توسط ما به وجود میاد ..لااقلش برای خودمون خیلی عزیزه ..البته من که معتقدم برای دیگران هم عزیزه....

نیلوفر سه‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:39 ب.ظ http://jensiyat-e-gomshodeh.blogsky.com

آخی!من هم دقیقا همین احساس رو داشتم!!!!!

رهگذر چهارشنبه 12 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:17 ق.ظ

افراد خوش نیت و خیر- هنوز هم بطور عبوری با تو برخورد
میکن . اینها میخواهند توصیه کنن که وقتی چیزی می نویسی
سعی کن سودی و فایده ای داشته باشه. سن وسالی ازت
گذشته = مطالبی را انتخاب کن که نسل جوان اقلا بآن فکر
کند. اگرچه ممکن هست حزب الهی های متظاهر خوششون
نیاد.

مجید پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:46 ب.ظ http://charvadeh.persianblog.com

سلام. کی می شه اون روزی که منم ببینم وبلاگم اینطور شده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد