نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

سلام
ای آن کسانی که اینجا میاین
نظر خودتون را بذارین
من نمیگم حنما در تایید من حتی در رد نظراتم
فحش بنویسین
بد و بی راه بگین
مسخره کنید
ولی من جای پای شما راببینم
میتونید آدرس وب لاگ تون را هم نذارین
بابا
من چقدر بگم
و شما ساکت بمونید
نمیگم
از خوندن بد و بی راه شوکه نمیشم
نمیگم
دردم نمیاد
نمیگم به گریه نمی افتم
و سرم درد نمی گیره
نمیگم به گردن خودم
گناه نداره
ولی
این همه سکوت
بده
نظرات 12 + ارسال نظر
مجید پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:43 ق.ظ http://www.charvadeh.persianblog.com

رضوان عزیز. سلام. اگر این فرض صحت داشته باشد که شما مهمترین قسمت حرف هر کس را در وبلاگتان نقل می کنید. می خوام بگویم در نقل به مضمون حرف من توی وبلاگ تون مرتکب یک اشتباه (حتما غیر عمد) شده اید. ببینید به نظر من اینکه ما بیاییم بحث در باره شیرین عبادی را به روسری اون بکشانیم یه جور مبتذل کردن موضوع است. با اینحال چند نکته مهم (البته از نظر خودم ) در اینجا واسه شما می نویسم تا شاید فتح بابی شود برای یک گفتگوی ماندگار.
1- شما که روانشاسی خودنده اید بهتر می دانید شخصیت انسان ابعاد مختلفی دارد و ما نباید تمام شخصیت یک نفر را به یک بعد از او پیوند بزنیم. نتیجه اینکه حتی اگر انتقاد شما به خانم عبادی وارد باشد نباید به خاطر روسری اون بیایید فعالیتهایش را هم نادیده بگیرید و تلاشی را که بخاطر دفاع از حقوق کودک و زن و بشر در کشور ما کرده لگد مال کنید و آنوقت بگویید که مردا بخاطر ...... . بگذریم.
2- اگر کسی به شما گفته که وقت چادر و این حرفا گذشته حتما بینش اجتماعی قوی نداشته. انسانها حق دارند طبق عقاید خود رفتار کنند. هیچ کس حق ندارد چادر یک زن را از سرش بردارد همانطور که هیچکس حق ندارد به زور سر یکی چادر کند.
3- راستی میشه شما یه تعریف قابل قبول از حجاب که مورد قبول همه مسلمانان باشد ارائه بدین. با ارائه مصادیق. خواهش می کنم کلی گویی نکنید. خیلی واضح و روشن که اگه خواهر و مادر و دختر من خواست برود بیرون بداند که چکار باید بکند. حالا اگه مورد اجماع همه مسلمانان نشد مورد اجماع همه ایرانیان باشد. اگه اون هم نشد مورد اجماع ساکنین نقاط شهری ایران باشد. یا لااقل همون اصفهانی های شما همگی قبولش داشته باشند. یا کمی محدودتر ساکنین محله شما قبولش داشته باشند. یا اجازه بدین یه کم دیگه کمتر فامیلهای شما یا حتی خانواده شما و از اون کمتر همسر شما قبول داشته باشد.
4- حالا عیبی نداره اجماع شهروندان رو نخواستیم. می شه یه تعریف (با مصادیق) از حجاب ارائه بدین که مورد توافق همه مجتهدین باشد و البته تعریف شما هم توی آن بگنجد.
5- گیرم که به این تعریف دست پیدا کردید. آیا مجتهدین زمانهای گذشته هم همینطور فکر می کردند. مردمان زمان گذشته چطور.
6- شما چنان از اعتقادت مردم کشور ما در مورد حجاب حرف می زنید که انگار همه مثل شما فکر میکنند.
7- یک سوال اساسی تر آیا آنهایی که مثل شما فکر نمی کنند حق آزادی عقیده و البته رفتار (مادام که حقوق دیگران را تضییع نکنند) دارند.
8- راستی اگه شما اختیار تام این مملکت رو داشتین با شیرین عبادی چکار می کردین؟ خواهش می کنم به این سوال من توی مطالب بعدی تون جواب بدین.
9- من از خوشحالی در پوستم نمی گنجم و روزی صد مرتبه خدا رو شکر می کنم که شما به موقعیتی که گفتم دست پیدا نکردین.
10- بذارین یه سوال اساسی تر بپرسم اگه شما در خانواده شیرین عبادی بزرگ می شدین آیا همینقدر که الآن به حقانیت عقاید تون پافشاری می کنید اونجا هم همینطور فکر می کردید؟
11- اگه توی یه خانواده مرفه مسیحی توی فرانسه بدنیا می آمدید چطور؟
12- یا اگه زبانم لال دختر پاپ اعظم بودید چطور؟
13- نکند اونوقت شیرین عبادی را بخاطر اینکه توی ایران روسری سر کرده از جایزه صلح نوبل محروم می کردید!!!
14- من از این لحظه به بعد روزی دوست بار خدا رو شکر می کنم که شما دختر پاپ نشدید.
15- آیا معنی این حرفا اینه که شما از فردا چادرتون رو بردارید؟ یا وقت چادر و این حرفا گذشته؟ نه خیر خواهر من. شما حق دارید طبق فرهنگ خودتان که رنگ زمان‚ مکان و عقاید خودتان را دارد عمل کنید. حتی اگه دوست داشتید نقاب هم بزنید.
16- یادتون باشه رابطه یک زن با عقایدش مثل رابطه یک مادر با فرزند نیست که نتواند از آن برگردد.
۱۷- دست امیرخان درد نکنه که یه نکته بجا نوشت. من نمی دونم اون اولی چطور نتیجه گرفته که شما از جایزه شیرین خوشحال شاد شدین. جایزه شیرین همه رو اگه شیرین کرده باشه شما یکی رو تلخ کرده. (یه کمی محض شوخی عرض کردم و دو سه کمی جدی).

ممنون از پیام بلند بالا که در عین دقت و مو شکافی نوشته شده.

کیوان پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:50 ق.ظ http://shoma.blogsky.com

من میخواستم نظر بدم ولی دیدم این آقا مچید روی همه رو سفید کرده !

سلام
ولی مجید به جای خودش گفت وکالت از جانب شما نداشت که از جانب شما هم بگوید پس
خودت نظرت را بده
نکنه فکر کنی من طاقت ندارم؟

مانی پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:12 ق.ظ http://iranamrooz.persianblog.com/

یه وقتهایی شام صدا می کردی یا بعد از ناهار میآمدی ...

شما را که تو آسمونا باید جستجو کرد؟ببینم رو زمینی؟خوشحالم می بینمت بابا پارسال دوست امسال آشنا

صبا پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:23 ق.ظ http://antimemory.blogsky.com

سلام دوست خوبم
نمی دونم چی بگم!!!

لطف کردی چیزی گفتی.
ولی بهتر بود

ابی پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.iranbahs.net

سلام . عجب سروده دل پریشی !! استاد عزیز ! بیا ایران بحث بنویس بهتره . راستی یوزر و پسورد رو داری ؟ یا دوباره بفرستم ؟؟

شما همیشه نگران میشی نه بابا کجاش دل پریشه؟
لحن کلام برای دعوت به پاسخگویی؟
من که نوز ندیدم پاس ورد و یوزر نام

آسمان جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:49 ق.ظ http://sign.persianblog.com

خوش به حالتون که ابی براتون یوزر و پس ورد فرستاده . ما رو که ایران بحثی به حساب نیاورده !

چه خوشی؟مادر

امیر براندو جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:57 ق.ظ http://endesh.persianblog.com

والله اینجوری که مجید گفته بود اصلا ما جرات نکردیم حرف بزنیم . به هرحال پاپ بعید می دونم دختر داشته باشه . چون اونا یه کم ممنوع الچیزن . . . . ممنوع المزدوجیات . ولی درکل نظرم رو راجع به اون موضوع گرد و خاک برپا کن قبلا گفته بیدم . پیروز بشاید . آقا مجید . . . مام هستیما . . .

مجید اختیار داشته امیر شما هم بفرمایین
با گوش جان می شنوم

بهروز وثوق جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:02 ق.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
مثل این که اوضا خیلی کیشمیشی من فعلا دودر کنم تا کتک نخوردم
ذوباره میام به من هم سر بزن
فرارررررررررررررررررررررررررررررر

چه کیشمیشی؟چه کشکی؟
حالا کجاش را دیدی؟مجید بدتر از اینا هم میتونه.حالا یعنی ملاحظه کرده.
ولی بهترین نظریه را تا حالا داده به این میگن کامنت باد بگیرین

تاریک خانه جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:12 ب.ظ http://darkroom.blogsky.com

دردی است مشترک .
اما من دیربازی است به این سکوت عادت کرده ام.
سکوت بی تفاوتی رنگ ها ...

بیا با هم بر این بی تفاوتی ها ....بزنیم

غریبه آشنا جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:00 ب.ظ

شما از اونایید که من دوست شون دارم؟

هوم شنبه 26 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:01 ب.ظ

سرمقاله روزنامه شرق در روز پنجشنبه رد اعتقاد مسلمانی را از ایدئولوژی شریعتی تا باورهای فردی شده عبادی دنبال کرده بود . اما یک چیز را نادیده گرفته بود - چیزی که خاتمی هم متوجه آن گوئی نشده است و آن اینکه دیگر کمتر موضوعی را می توان دراین دنیا یافت که سیاسی نشده باشد یا رنگ و بوی سیاست نگرفته باشد . انتخاب عبادی سیاسی بود همچنان که بیرون آوردن روسری او و همچنان که مراسم استقبال از او و همچنان که بی اهمیت دانستن آن جایزه از سوی خاتمی همچنان که توجیه نمایندگان اصلاح طلب .

آذر یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:42 ب.ظ http://vesal-am.blogsky.com

سلام رضوان جان
آخه حس می کنم بحث بزرگونه هست ما جوجه ها لای دست و پا گم می شیم نگی نمی یاد نه
می یام ولی صاحب نظر نیستم که نظر بدم رضوان گلم
به منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد