به من تبریک بگویید .چون من از خوشحالی در پوستم نمی گنجم.چیزی را که باور نمی کردم اتفاق افتاده .علی پسر خواهر مرحومم که همسن پسر خودم هست تو کنکور دانشگاه آزاد کاردانی قبول شده.آخه میدونید این علی کوچولوی ما اصلا درس نمی خوند و هیچکس بهش امیدی نداشت نمی دونم امسال چش شده بود که هی بفمی نفهمی یه کمی جنبیده بود در حالی که از هنرستان دیپلم کامپیوتر را به هر ضرب و زوری گرفته بود (حالا خدا رحم کرد که رشته کامپیوتر را دوست داشت وگرنه اون دیپلم را هم نمی گرفت)حالا نشسته بود راحت و بی دردسر هی خوراکی می جوید هی یه کمی درس می خوند چون مادرش را در حادثه دلخراشی از دست داده بود کسی به خودش جرات نمی داد پاپیچ اش بشه هی بفهمی نفهمی بهش می گفتند علی جون علی گله درس بخون بازیگوشی آینده ات را تباه می کنه ها .چقدر یه حرف که می خواستند بهش بزنند ملاحظه می کردند چه جوری بگن مباد بگه که اصلا دل و دماغ ندارم .خدا خیر بده نامادری اش و عموش خیلی کمک می کردند .همه نگران علی و آینده اش بودن که عاطل و باطل بشه .که بی برنامه بشه همه میدونستند اگر علی مادر داشت ذره ایی از مراقبت اش کم نمی گذاشت آخه علی هنوز تولد ۹ سالگیش هم نشده بود که مادرش را از دست داد و روز تولدش همه در حال اشک و آه عزیز از دست رفته بودند .روزی که مادر علی در سانحه اتوموبیل .......شد علی مثل دیوانه ها می دوید تو خیابون تا یه ماشین زیرش بگیره چون نمی خواست بدون مادر ش زنده بمونه .
این دومین باره که موفقیت علی اشک منو در میاره دفعه اول هم روزی بود که در مسابقات تکواندو علی را دیدم که در عملیات نمایشی یک.....را دو نیم کرد در حالیکه همه حضار سالن دست می زدند من هق هق گریه می کردم .به یاد مامانش افتاده بودم که بنا به پیشنهاد من علی را در کلاس ژیمناستیک نامنویسی کرد و با شوق او را به کلاس می برد و باز می گشت .چقدر آرزوی روز های خوب برای علی را داشت حیف که نموند تا ببینه .
اگه اون حادثه لعنتی رخ نداده بود و الان مادر علی زنده بود مطمئن هستم مهمونی میداد و با اون دستای هنرمندش خوشمزه ترین غذا ها را در تنوع فراهم می کرد .
علی جون علی کوچولوی خواهرم متاسفم که هرگز نتونستم مانند مادری مراقب تو باشم اگر چه مادر تو برای پسر من مادری مهربان تر از خودم بود.و مرگ مادرت پسر مرا دیوانه تر کرد .علی عزیزم خوشحالم که بودنت با پسر من تو را از تنهایی رهای می داد و همدردی او تو را در تحمل مرگ مادرت مرهم بود علی جان این خیلی خوبه که همانگونه که کلاس اول را با هم شروع کردید دانشگاه را هم با هم شروع می کنید اون هم هر دو در رشته کامپیوتر .امیدوارم بتوانید همیشه با هم باشید همکلاس و همکار در آینده.ولی علی تو را خدا کمی بیشتر بجنب ملخک یک بار می جهد دوبار می جهد ممکنه بار سوم نشه ها.
امشب به مناسبت قبولی علی کوچولو ی ما تو خونه مامان(مادربزرگ علی)جشنه .و این دایی های خوشحالند که هر کدام به نحوی از قبولی علی ابراز شادمانی می کنند .
اونجا به پسر من نیز تبریک گفته خواهد شد .
بابا تبریک......... شیرینی ما یادت نره..........از تعبیر زیبایی که برام نوشته بودی هم ممنون
منم خیلی دوسشون داشتم. همشون رو...
سلام
اگر می خواهید وبلاگ خود را به دیگران معرفی کنید
به وبلاگ فوق سر بزنید .
متشکرم
سلام
خوب هستید.
وبلاگ بروز شد
اموزش نکته با نکته فرستادن فایل از هارد خود به اینترنت
(عکس .. موزیک...فایلهای اجرایی و ...)
سلام .......تبریک فراوان .........ببخشید من دیر رسیدم.