نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

ادامه بحث زنان

(دوران/dowran  )بلاگ اسکای مطلب قشنگی نوشته.درباره کتاب سهم من که قصه زنیست که هرگز برای خودش نتوانست کاری کند.
................................................با مطلب حقوق زن من چه خوب هم خوانی دارد.
از رقابت های خانم ها خاطرات فراوان دارم.رقابت هایشان را نمی پسندم.قصه ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند را به یادم می آورد
به نظر من زنها پادشاه اند.گرچه از نوع پرنسس.
بهترین شان که سرش به کار خودش است چه رنجها که نمی برد و وقتی بدترین نوع می شوند چقدر نزد مردان محبوبیت به دست می آورند و چگونه جلوی شان به زانو در می آیند جالبه که تمام آنچه در کتب اخلاق برای مردان آمده در مورد زنان عکس اش صدق می کند . و ما چه ساده لوحانه همیشه سعی می کنیم یک زن خوب یعنی یک الگوی مردانه از زن باشیم و چه نا موفق
آنوقت همانند کلاغی که آمد راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خودش را نیز از یاد برد می شویم.
با دختران دانشجو  ،بخش بیماران  روانی  مرد را که می دیدم پی می بردم که زن بیمار روانی با مرد بیمار روانی چقدر متفاوت است ...علت بیمار شدن شان.
و چقدر کمک می کند، دیدن این بخش ها برای درک تفاوت های زن و مرد
برای  دانشجویان راجع به زن صحبت می کنم فراوان.و به آنها یاد آور می شوم چه بسیار کم خودمان را می شناسیم
مادرم را که اولین زن زندگیم است و الگوی توانی زندگیم بسیار مهربان یافته ام و قدرتمند که سعی می کند با تمام توان خود را سر پا نگه دارد.و هرگز از تند باد حوادث نهراسد و تسلیم نشود. زنانی را در خانواده و فامیل می بینم و با او مقایسه می کنم و بر احترام و محبتم به او اضافه می شود.
مادرم که در روز زن (مادر) از من قشنگ ترین تعریف ها را دریافت کرد  می ستایم ولی زن در جامعه را بدون ......با او به بحث می نشینم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد