نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

گاو عمو حسین

جالبه.حتما به خاطر تان  می آید که در کتاب دوران دبستان برای فرهنگ سازی از قصه گاو عمو حسین و شاخ های بزرگ گاو ش برامون یه قصه می گفتند عمو حسین گاو شیرده بزرگی داشت .....تا اینکه مریم او و گوساله اش را به چرا می برد....و از توی بوته هاصدا یی میاد که مریم در ابتدا فکر میکنه سگ شان گرگی است ....ولی بعد که معلوم میشه گرگ است گاو شیرده بزرگ به خوبی وظیفه خود را می شناسد در حالیکه گوساله اش و مریم دختر عمو حسین را  پوشش حمایتی میدهد جلو گرگ گارد می گیردو.....عمو حسین ازینکه شاخ های گاو را نبریده کلی خوشحال است .
این روزا دور بر خودم مطالبی خوندم که مرا سخت به فکر فرو برده که چگونه این فرهنگ همه ما اعم از زن و مرد را تحت تاثیر دارد.پسر کوچولوی ۱۱ ساله من همانند گاو عمو حسین مرا پوشش حمایتی می دهد جلو همکارانم طوری کنارم می اییستد که بیش از حد مورد نیاز با من همکلام نشوند..امیر براندو در بلاگ خودش الو آخر دنیا ...هم از تیلیط شدن مخ یکی از دوستان که همانند خواهری دوست اش دارد توسط ....گله کرده  گویا احساس مسئولیت میکند حالا که دوستش به خطا رفته گله گزاری کند که گرچه ما موافق اینگونه رفتار های دوست مان نیستیم ولی از دست ما خارج شده ایشون کّه مدعی جا نماز آب کشیدن بود ه .....و نگه داری ازین دوست از طریق تحریک مرکز وجدان درونیش خیالی بیش نبوده و زیتون نیز از پیک نیکی صحبت می کند که در آن چهار تا خانم  جوان و یک پسر ۱۳ ساله و یک مادر بوده اند و گاو عمو حسین و شاخ هایش جاش خالی بوده .
وقتی خوب فکر می کنم به یادم میآید وقتی دخترکی جوان بودم برادر بزرگترم همیشه طوری دور و برم می پلکید که پسرای فامیل حساب کار خودشون را بکنند مبادا به چندین متری حریم شخصی من نزدیک نشوند و یا از مراجعین ام در مشاوره ها می شنوم که وقتی پدری از صحنه زندگی خارج میشود پسرا با سن وسال کم خود چگونه جلوی ورود هر غریبه ایی را به زندگی خواهر ها و مادرشان می گیرند و یا مکرر میشنوم که دخترا از این نوع رفتار غیرت به خرج دادن برادراشون گلایه دارند که منجر به ریختن آبرو شان شده و اینگونه تلقی ایجاد کرده که زن نیاز به قیم دارد .حالا دیگه جالب تر تو اتاق عمومی چت است که تا پسری نا آشنا تر دور و بر دخترا می پلکد بلافاصله یه پی ام برای اون دختر از سوی پسرای قدیم تر چت ارسال میشه که تذکر میده با تازه وارد نا آشنا محتاطانه سلام احوال پرسی کن و یا گرم نگیر مبادا تو گردابی بیفتی که قادر به خارج شدن نباشی و یا در ایران بحث قدیم مان دوستی با نام ابلیس نارضایتی خودش را از بی احتیاطی خانم ها با ذکر اینکه من درین ارتباط  بو دار و مشکوک مشغول وسوسه و و تخریب هستم هشدار می داد . و یا از جدیدترین پیام هایی که این روزا من تو چت از دوستی که ادعا میکرد دوستش نیاز به راهنمایی داره تا اعتماد به نفس اش بالا بره شماره تلفنی دادم صحبت باهاش کنم شاخ هاش دراومد شما به همه این قدر راحت شماره تلفن تماس تون را میدین باز یاد عمو حسین و شاخ های گاوش افتادم.
البته برای من جالبه و گاهی که اطرافیان ام را می بینم که نسبت به من حساسیت شون را از دست دادن این را به حساب بی مهری می گذارم و گله و شکایت می کنم که دیگران برایشان اهمییت ام را از دست داده ام و یا شاید به نظرشان دیگری آنچنان از.....افتاده ام که خطری تهدیدم نمیکند و نیازمند اسکورت نیستم .
خلاصه من هم همانند بسیاری خانم ها در عین حال که بسیار خوشم می آید ولی یه رنجشی هم پیدا میکنم که یعنی ما سفیه هستیم و تا روز قیامت باید یک پسری اعم از فرزند پسرمان(هرچند کم سن و سال)و برادرمان و پدرمان و پسر های فامیل مان و پسر محله مان و پسر های همشهری مان و پسر های هم کشوری مان و ............
شاید معنی سهل ممتنع همین باشد که خودمان هم بدمان نمی آید چون در قصه کتاب دوران کودکی مان به ما القا شده ولی هر چه فکر میکنیم می بینیم چقدر تحمل محدودیت برایمان سخت است .و صد البته محیط را نا امن تلقی می کنیم و از نداشتن خیال راحت در رنجیم.
یعنی ما هر جا بریم چشمایی در کمین مان است ؟و اسکورتی لازم مان؟و آنهم اسکورت مردانه؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد