سلام
این روزا قصه دوست داشتن یه آدم توسط دو نفر منو سخت به فکر فرو برده.میگن آدم بد شانس دو جا دو جا دعوت میشه.یه آدم بیمار شده داره می ره اتاق عمل مادرش دچار اضطرابی عجیب و دست و به دعا و همسرش دچار اضطرابی دیگر و اقداماتی که بزن بر طبل بیعاری و خودش متحیر از اینکه این دو نفر چقدر ناهماهنگ اند و هر دو ادعای دوست داشتن اش را دارند
امیر این روزا نیازمند عمل جراحی است به خانم اش میگه دور و بر من اینقدر جیک و ویک نکن می خوام مادرم دعا کنه سالم از اتاق عمل بیرون بیام همسرش عصبانی که تو چقدر به این دعا های مادرت اهمییت میدی مطمئن باش عشق به من تو را از کوه آتش عبور میده و سالم از اتاق عمل بیرون میآیی.رقابت خانم ها در بعضی مواقع مسئله ساز میشه.داشتم برای دانشجویان می گفتم :؛ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند ؛/و این خانم ها چون اداره زندگی دست شونه هر کدام پادشاهی اند که دیگری را تحمل نمی کنند و بیچاره این آقایون که جرات شکستن دل هیچکدام شان را ندارند .عجب تصمیم گیری سختیست!
گاهی خوشحالم بابت اینکه مرد خلق نشدم تا ...........دختر کوچولویی۵ ساله تو فامیل مان هست که تا می بینه مادرش بیماره و لنگان لنگان قدم بر می داره و پدرش مرافب هست چیزی سر راه خانم اش نباشه مبادا به سقوط اش بینجامد دخترک هم لنگان لنگان راه میره.
ما خانوما چقدر به نظر آقایون اطراف مون اهمییت میدیم چه خوش خوشک شون میشه آقایون ولی خب وقتی عصبانی میشیم و قهر می کنیم باهاشون این دیگه خیلی بده.تحریم شون می کنیم .میگیم اصلا نخواستم.این قلب آقایون تصاحب اش چقدر برامون مهمه.خوش به حال آقایون که این مشکل رنجش را ندارن.
خلاصه امیر رفت اتاق عمل.ولی با چه حالی.به لطف خدا به سلامت از اتاق عمل به در آمد و مادرش و همسرش کمی تا قسمتی به تفاهم رسیدند قرار شد از شب قبل عمل تا پایان کار اتاق عمل مادرش بالای سرش باشه و دست نوازش به سر و روی مبارک اش بکشه و از شروع عمل تا ۵ ساعت پس از بهوش اومدن همسرش بالای سرش بشینه و تحمل درد را برایش آسون کنه.این توافق دوتا خانم ذینفع باعث شد امیر با احساس خوب مقبول بودن و مطلوب بودن به اتاق عمل برود . با خوشحال از بیهوشی چشم باز کند . و من سخت متحیر تمام لحظات را نظاره می کردم .خیلی تلاش کردم بتونم آنچه را ناظرم به تصویر بکشم.ولی خب از من ناتوان بعید است موفق شده باشم.